نویسنده: موریس واعیس
ترجمه: سید حامد رضیئی


 
جنبش های استقلال طلب و سازمان ملل متحد تأثیرات متقابلی بر یکدیگر داشتند. سازمان ملل متحد تأثیر زیادی بر شروع مجدد مبارزات استعمارزدایی و رهایی سرزمین های مستعمره داشت و این موضوع را به خوبی می توان در برنامه ریزی های روزانه مجموع عمومی و اختصاص آن به مشکلات سرزمین های مستعمره و به خصوص الجزایر مشاهده کرد. برای درک بهتر حمایت سازمان ملل از استعمارزدایی باید منتظر سال 1961 بشویم که در آن سال سازمان ملل بیانیه ای را به تأیید نمایندگان رسانید که طبق آن تمام سرزمین های مستعمره باید استقلال خود را کسب کنند.
استعمارزدایی باعث دگرگونی ساختار دیپلماتیک بین المللی و به خصوص سازمان ملل متحد گردید. ظهور کشورهای جدید و عضویت آن ها در سازمان ملل متحد اکثریت سنتی مُلهِم از تأثیرگذاری ایالات متحده را متزلزل کرد. سازمان ملل متحد برای اعضای جدید در حکم مکان و تریبونی برای متهم کردن موقعیت و دیدگاه های کشورهای غربی بود.

افول قدرت شورای امنیت

قدرت واقعی شورای امنیت که با استفاده از حق وتو متزلزل شده بود، با حضور اعضای جدید دچار اختلال زیادی شد. کشورهای جهان سوم اکثریت آرا را در مجمع عمومی در اختیار داشتند. گروه های آفریقایی و آسیایی همچون حکام و فرمانروایان رفتار می کردند و مبارزه علیه استعمار را در رأس کارها قرار دادند. در همین زمان دبیرخانه سازمان ملل متحد، ارگان اجرایی این سازمان به صورت حکومت بین المللی واقعی درآمده بود. داک هامارشولد سوئدی که به جای تریگوه لی نروژی در آوریل 1953 انتخاب شده بود موقعیت را به خوبی درک کرده و از آن طرفداری کرد. بیشتر همکاران داک هامارشولد مرکب از نمایندگان سرزمین های تازه استقلال یافته و از افرادی بودند که به طور دقیق ملیت قبلی خود را از دست داده بودند. هامارشولد باید با اتحاد جماهیر شوروی وارد مبارزه می شد و در نتیجه حاضر به قبول سمت بهتری با طرفداری شوروی در سازمان ملل متحد نشد. هامارشولد نیروی نظامی اضطرار برای سازمان ملل تدارک دید و آن ها را برای جلوگیری از مناقشات بیشتر در سال 1956 و دقیقاً بعد از بحران سوئز در منطقه مستقر کرد. گروه های ناظران نظامی در سال 1958 مأمور شدند درباره اغتشاشات لبنان به تحقیق بپردازند و بعد از آن در مناقشات کنگو دخالت کردند. در همین زمان هامارشولد در حین مأموریت در کنگو در سانحه هوایی جان خود را از دست داد.

افول اقتدار دبیرخانه سازمان ملل متحد

اتحاد جماهیر شوروی به خاطر تقلیل قدرت دبیر کل سازمان ملل متحد پیشنهاد گروه سه نفری را به جای یک نفر ارائه داد. تروئیکای پیشنهادی شوروی مرکب از یک نماینده از کشورهای غربی، یک نماینده از کشورهای کمونیستی و یک نماینده از کشورهای بی طرف بود که هر یک از آن ها دارای حق وتو خواهند بود. شوروی می خواست بدین وسیله قدرت در سازمان ملل را جابه جا کرده و از قدرت شورای امنیت بکاهد. پیشنهاد شوروی طرفداران زیادی نداشت و تعداد اندکی از اعضا به این پیشنهاد رأی مثبت دادند. شوروی در کاهش قدرت دبیر کل و خودمختاری در تصمیمات وی اصرار زیاد داشت در سوم نوامبر 1961 از نامزدی سیتهو اوتانت اهل برمه (میانمار) از گروه آسیایی - آفریقایی سازمان ملل متحد برای پست دبیر کلی حمایت کرد. سیتهو اوتانت در مدت ده سالی که در این سمت خدمت کرد، کاهش قدرت دبیر کل را به دنبال داشت، وی در اولین فرصت بعد از بی اهمیت جلوه دادن جدایی منطقه کاتانگا از کنگو از دخالت سازمان ملل متحد در این کشور جلوگیری و در قبرس از میانجیگری بین جوامع یونانی و ترک بهره برداری کرد.
عوامل دیگری هم وجود داشت که باعث عدم قدرت، کارایی و سلب اعتماد از سازمان ملل و ارگان های وابسته به آن شد. هند اولین کشور گروه آسیایی- آفریقایی سازمان ملل بود که منشور سازمان ملل متحد را رعایت نکرده و آن را نقض کرد و در سال 1961 با زور سرزمین تحت تصرف پرتغال به نام «گوآ» را متصرف شد. مناقشات بین هند و پاکستان، مناقشات بین چین و هند، کودتاهای بیشمار در کشورهای افریقایی، مناقشات بین رودزیا و پرتغال عواملی بودند که تخریب چهره سازمان ملل متحد در افکار بین المللی سهم بسزایی داشتند.
اتحاد جماهیر شوروی و فرانسه، دو عضو از پنج عضو دائم شورای امنیت، می خواستند از نقش سیاسی دبیر کل بکاهند و از قبول هیئت های افراطی عملیات صلح سیتهو اوتانت جلوگیری کردند؛ ژنرال دوگل از دبیر کل با لحن تحقیرآمیزی یاد می کرد.
مذاکرات پایان ناپذیر خلع سلاح، خسارات و زیان های زیادی به چهره سازمان ملل وارد آورد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد به دنبال اولین قطعنامه ای که در پانزدهم نوامبر 1945 به تصویب رسانید، اقدام به ایجاد «کمیسیون انرژی اتمی» مرکب از یازده عضو شورای امنیت و نماینده کانادا کرد. برنارباروک نماینده ایالات متحده آمریکا در ژوئن 1946 طرحی را به نام خود ارائه (1) داد که طبق آن باید «کنترل توسعه اتمی» به وجود آید تا بتوانند تولیدات و تأسیسات اتمی را کنترل کنند. اتحاد جماهیر شوروی هیچ نوع کنترل بین المللی تأسیسات اتمی را نپذیرفت و به دنبال همین طرز فکر، طرح باروک مورد تأیید آندری گرومیکو نماینده شوروی قرار نگرفت. گرومیکو در همین اجلاس خواستار منع تولید تسلیحات اتمی و تخریب تسلیحات هسته ای موجود در جهان شد. مذاکرات درباره خلع سلاح و تسلیحات اتمی به بن بست رسید.
شورای امنیت در سیزدهم فوریه 1947 «کمیسیون تسلیحات کلاسیک را بنیاد نهاد. لیتوینوف (2) نماینده شوروی در این کمیسیون خواستار تقلیل تدریجی یک سوم نیروهای زمینی، هوایی و دریایی کشورها شد؛ نمایندگان کشورهای اروپای غربی قبل از هر نوع تصمیم گیری، خواستار آمارگیری تسلیحات موجود بودند که با وتوی شوروی مواجه شد. شوروی اصلاً کنترل تسلیحاتی را قبول نداشت.
با توجه به تصمیمات مذکور، مذاکرات درباره جنگ افزار متعارف و جنگ افزار اتمی به بن بست رسید. اتحاد جماهیر شوروی مایل بود حق وتویی که در اختیار چین ملی بود به جمهوری خلق چین واگذار شود؛ پیشنهاد شوری در این باره در سال 1950 با مخالفت مجمع عمومی سازمان ملل مواجه شد و به عنوان اعتراض از شرکت در کمیسیون خلع سلاح خودداری کرد.
در زمانی که در سال 1954 مذاکرات درباره خلع سلاح شروع شد، ویچینسکی (3) نماینده اتحاد جماهیر شوروی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد طرح سازش فرانسه و انگلستان را پذیرفت و اتحاد جماهیر شوروی در گفتگو و اقدامات برای خلع سلاح جنگ افزارهای متعارف و اتمی شرکت کرد. شوروی مثل گذشته در فکر کاهش و تقلیل نیروها و جنگ افزارهای متعارف نبود و از لزوم کنترل آن ها طرفداری می کرد. رؤسای دولت ها که از هجدهم تا بیست و سوم ژوئیه در کنفرانس ژنو شرکت کردند، به توافق نرسیدند، بعد از این اجلاس امور مربوط به خلع سلاح در خارج از چارچوب سازمان ملل متحد بین دو ابرقدرت، به تدریج صورت گرفت که خود شکستی برای سازمان ملل متحد بود.

پی نوشت ها :

1. ر.ک صفحه 20.
2. Litvinov
3. vychinsky

منبع: واعیس، موریس؛ تاریخ روابط بین الملل از 1945 تا 2008، تهران: امیر کبیر، 1390.